هنوز هم دیدن تو
از پس این پرده شفاف
این همه باران،
این همه فاصله،
به دنیایی میارزد
هنوز هم
حضور این چمدان خاک گرفته
بر درگاه رفتن و بازنیامدن تو
و یک نگاه منتظر
و صدایی آشنا
که لحظه آمدنت را خبر میآورد
به دنیایی میارزد
آخر این نشد که من
واژه به واژه کتاب فاصلهها را گریه کنم
آنوقت تو اینطور ساده
اینطور بیخیال
به من و دلتنگیهایم لبخند بزنی
اما هنوز سرخی گونههایت
به وقت هر لبخنده بی گاه
به دنیایی میارزد،
باور کن!....
تعبیر خیلی زیبایی بود.باور کن...
سلام ... خوبی ؟؟ ..... به دلم ای زیبا ؛ بودنت میشیند .... دل ما یک گل سرخ ؛ از رخت میچیند ..... بای بای
سلام. زیبا بود.
ماهت مبارکه ...خوش باشی
چشم از تو بود و عشق
بچرخانم بر حول این مدار...
................
سادگی؟
یا عشق؟
یا فریب...
هه!
متولد ماه مهر حواست هست؟داره بوی پاییز و مهر میاد.
یادمه روزای اول هر روز دو سه تا مطلب داشتی پس چی شد به این زودی تموم شد ؟
سلام بر مهر و سلام بر ماه ان که اغاز خوبی هاست فدای معرفتت که امدی و بر زخم هایم مرهمی از جنس مریم هدیه کردی ای کاش بلاگ منهم خوب بود می توانستم بنویسم و درد هایم بر دلم اماس نمی کرد اما ای ماه باور کن قادر به نوشتن در بلاگم نیستم کاش می توانستم عشق را بنویسم و درد را به روشنایی اشتی دهم اما ای کاش می شد ..........
فدای تو ایرج