تولد عشق...!!!

امشب همه قطره‌ها جمع شدند تا من زمان کوتاهی دریا شوم و آنقدر درد را از دلم زدودند که تا اوج شادمانی پرکشیدم...
می‌خواستم بر یک یک قلب‌های منتظر به هنگام تماشا بوسه زنم و بگویم وقتی می‌شود این گونه زنجیروار نفسهایمان را در پی یک ره جاری سازیم، امتناع چه کلمه مبهمی است...
امشب بوی شادی را از ته قلبم تا سقف خواستن استشمام کردم امشب دیگر هیچ دستی سرد نبود و هیچ نگاهی یخ بسته...
مشعل کوچک کاشانه من تا عرش رفته بود و من سپاسگزار خدایی هستم که قبل از هرکس شور زندگی را او برای من سرود...
من امشب سبکبال، رها از همه انگیزه‌هایی که مانع از نشاط می‌شود خدا را می‌خوانم و ترنم عشق را در گوش کبوتران خاموش زمزمه می‌کنم...
من امشب برق شادی را به وضوح حس کردم...
نماز امشب با تربت دستهای مهربان همرازان من قامت بسته شد...
امشب خدا را بین دستهای مهربان آنان، بین تمام محبت‌های گمشده روزگاران و بین تمام ضربان‌های پیاپی یافتم... خدا را سپاس از اینکه بار دیگر طعم یکی شدن را چشیدم و آنقدر بر خود می‌بالم که اندوه را به خانه دلم راه ندادم....
براستی که او امشب راه دلم را گم کرده است...
می‌خواهم او را قسم دهم که خود امشب ناظر همه خوشیهایم بود که این لحظات اندک را هرگز از روحم نگیرد...
امیدوارم....
لیلای آبی آبی ....
~~~~~~
امروز روز خوبی بود!


نظرات 20 + ارسال نظر
ناز خا نوم چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:01 ب.ظ http://nazkhanum.blogsky.com

قشنگ بور
موفق باشی

مهر تو چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 08:31 ب.ظ http://mehreto.blogsky.com

چه احساس قشنگی ! افسوس که برای درک این حس فقیرم ولی امیدوار...

[ بدون نام ] چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:06 ب.ظ

روز خوشگلی بود مگه نه همیشه شاد باشی

هامون چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:24 ب.ظ http://shouka.blogsky.com

شادمانی ات پردوام!...

علیرضا*شب بارانی* پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:02 ق.ظ http://rainynight.blogsky.com

سلام ای مهربانترین مهربانان / همیشه سبز باشی در زیر باران / موید باشی

چشم تو چشم پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 06:59 ق.ظ http://eye2eye.blogsky.com

تولد تولد تولدش مبارک !!

فرمانروای سرزمین خورشید پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:52 ق.ظ http://landofsun.blogsky.com

سلام دوست عزیز
امیدوارم حالتون خوب باشه
مطلب پر احساسی بود موفق باشی
اما در مورد عکس ها اگر میخوای اونا رو بگو و میلت رو بده تا بفرستم برات

پیمان پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 03:17 ب.ظ http://peyman59.blogsky.com

سلام
متن زیبایی بود. موفق باشید.

پریا پنج‌شنبه 15 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 04:26 ب.ظ http://padme.blogsky.com

اگه دلت با خدا باشه مطمئن باش که هیچ وقت غمگین نمیشی شاد باشی.....

عمو رضا جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 07:39 ق.ظ http://amooreza.blogsky.com

یکی شدن؛یکی شدن خوب البته زیباست. تلاش ما هم انگار برای رسیدن از یکی‌ئی به یکی‌ست؛ رسیدن به وحدت. همین که این یکی شدن های کوچک انقدر زیباست.

بهروز وثوق جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:38 ق.ظ http://vosogh.blogsky.com

سلام
مثل همیشه قشنگ بود

مریم جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:57 ب.ظ http://lahzeh.blogsky.com

لیلا خانوم آبی من.خدا میدونه چقدر خوشحال شدم وقتی دیدم اون دلتنگیها از دلت پر کشیده.امیدوارم همیشه آبی باشه و روزات خوب و زیبا.

مهر تو جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 06:51 ب.ظ http://mehreto.blogsky.com

سلام مهربان
همیشه مهربان باشی،مهر بورزی و نویددهنده شادی ها برای دل های غم گرفته باشی...

علی جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:14 ب.ظ http://aie.blogsky.com

دوباره هم شاید بارها تکرار کردم اما تنها برای خود میخواهم تنها یکبار و تنها یک بار آنچه را میدانم به او بگویم اما این بغض همیشه مانع میشود .

مسعود جمعه 16 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:33 ب.ظ http://3tadoost.blogsky.com

سلام .
متن قشنگی بود
امیدوارم که همیشه شاد باشی ...

بابک شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 01:28 ق.ظ http://tanhaei.blogsky.com

چه خوب که روز خوبی داشتی...راستی خودت خوبی؟...

انسان مه الود شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 09:50 ق.ظ http://ensan.blogsky.com

هرروزت روز خوبی باشه...

غریب شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:47 ق.ظ http://baranemehr.blogsky.com

دوست عزیزم سلام !

ممنونم از همراهیت.
در پناه خدا همیشه شاد باشی.

ابرخاکستری شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:17 ب.ظ http://abrekhakestari.blogsky.com

ای روزهای خوب که در راهید
ای جاده های سخته ادامه
از پشته لحظه ها به درآیید ...

امیر حسین-کوچ ماه شنبه 17 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 03:04 ب.ظ http://amireghlimi.blogsky.com

در باز شد
و او با فانوسش به درون وزید.
زیبایی رها شده ای بود
و من دیده براهش بودم:
رویای بی شکل زندگی ام بود.
عطری در چشمم زمزمه کرد.
رگ هایم از تپش افتاد.
همه رشته هایی که مرا به من نشان می داد
در شعله فانوسش سوخت:
زمان در من نمی گذشت.
شور برهنه ای بودم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد