تنهایی...!


رفته بودم لب حوض
تا ببینم شاید
عکس تنهایی خود را در آب
آب در حوض نبود

سهراب سپهری
نظرات 5 + ارسال نظر
ارزو دوشنبه 2 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 01:18 ب.ظ http://www.aznegah.persianblog.com

امیدوارم هیچگاه تنها نباشی. و مطمئن باش نیستی چون خدا با توست.

یاس خانم سه‌شنبه 3 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 04:51 ب.ظ http://yasesefid.blogsky.com

الهی
مثه من
تنها نباشی دوست جونم

احد هیتلر چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 10:47 ب.ظ http://www.mojtameh.com

سلام
فک کونم منو فراموش کرده باشی
من احد هستم یادت میاد؟
همون هیتلر قبلی خوش باش
مارو که فراموش کردی
بی خیال بای

صدر پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 10:05 ق.ظ http://khodkar.blogsky.com

سلام!
....و حوض بی آب چقدر شفاف و زلال است!
موفق باشی
صدر

مینا دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1383 ساعت 03:03 ب.ظ

یلدایم ازچیزی تهی بود
زیرخاکی های وجودم را زیرورو کردم
دربساط بی بساطی ام چیزی نیافتم
جزانارخشکیده وبی طاقت تنهائی
بر طاقچه کهنه دلم
غبار دلتنگی از چهره رنگ پریده اش زدودم
وبه استان نگاهم سپردمش
تامگرجانی دوباره گیردبه یاد دوست
اما کدام دوست ...؟
همان هائی که بودند ونماندند؟
نگاه کن برایت انار اورده ام
خیس وتب دار
باورش نداری ؟
شمع مرد ورویاهایم هنوز ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد