وقتی ایلیا میخواد صحبت کنه ...!

 

سلام به همه دوستانی که به وبلاگ من سر می‌زنند.. مدتی هست که فرصت کمتری دارم برای اینکه روی نت بیام. ایلیا تمام وقت منو می‌گیره. بیشتر وقتها همبازی همدیگه میشیم و کلی بازی می کنیم. چند وقت پیش بود که داشتم باهاش قایم موشک بازی می کردم و بعضی وقتها اون نمیتونست منو پیدا کنه . از اون به بعد وقتی بهش میگم مامان قایم موشک بازی کنیم؟  منو محکم میگیره میگه: مامان نه مامان نه  کلی این مساله برام جالبه... یک ماه بیشتر به تولد ۲ سالگی ایلیا نمونده و اون داره هر روز شیرین زبونتر میشه. داره کلمات رو یاد میگیره کم کم و فکر میکنم تا یکی دو ماه دیگه کامل صحبت کنه..  چند وقت پیش بعد از اینکه یه کمی کابینت های آشپزخانه رو مرتب می کردم از پدر ایلیا نظر خواستم و ازش سوال کردم: م... خوب شد نه؟ دیدم پشت سر من ایلیا از آشپزخونه اومد پیش باباش گفت: بابا دود دود نه؟  خیلی شیرین شده، کلمات رو خیلی جالب ادا می کنه.. به همه پرنده ها میگه: گوگی گوگ  و به گربه به جای اینکه بگه میو میو میگه: اْاو اْاو  - ماشین : اْاودو  - میمون: اْپی یٍ -  

یه کلمه ای که خیلی جالبه و در مورد همه بچه ها به کار می‌بره اینه که به خاطر اینکه یک پسرخانه کوچیک به اسم امیرعلی داره و به خاطر اسم اون به همه بچه‌ها میگه: آمنه.. و وقتی بچه ای تو خیابون می بینه بلند صدا میزنه: آمنه آمنه ..  کارهای جالب بچه ها تمومی نداره . خدارو شکر می کنم برای سلامتیش و برای وجود نازنین ایلیا که روح و شیرینی زندگی ما شده..  

خیلی نوشتن و کتاب خوندن رو دوست داره . ۱۵ حرف انگلیسی رو یاد گرفته و بقیه رو چون هنوز نمیتونه تلفظ کنه نتونستیم بهش یاد بدیم.. به عروسک هاش غذا میده  و گاهی اونا رو نهی میکنه از کارای بد.. مثلا یه عروسک داره اسمش بومبا هست. میزاره رو صندلی و بهش میگه: بومبا نِی نِی نِی یعنی نه نه  . وقتی هم کار بدی می کنه یه جای مشخصی توی اتاق داره که وقتی میخوام تنبیه بشه میگم برو اونجا بشین. خودش اتوماتیک وقتی کاری که میدونه اجازه نداشته انجام بده ولی انجام داده . میره مکان مشخص میشینه دستاش رو میزاره تو دستاش و سرش رو میندازه پایین . با این کاراش من دیگه میخوام کلی قربون صدقه اش برم که نمیشه چون اثر معکوس داره ... 

برای مردم سرزمینم

  

دلم گرفته است  

دلم گرفته است   

به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب می کشم 

چراغ های رابطه تاریکند 

چراغ های رابطه تاریکند 

کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد  

کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد 

پرواز را به خاطر بسپار  

پرنده مردنی است 

(فروغ فرخزاد)

..

 

 

ایلیا شدیدا مظلوم و آقا کنار باغچه نشسته

 

 

 

من و ایلیا در پارک حیوانات (حیواناتش موجود نیستند تو این عکس)

 

باز زندگی ...

 

زندگی شروع شده ، باز کنار هم هستیم ، ایلیا سرحال تر شده ، خدارو شکر ...  

فکر من درگیر مسائل بی خودی شده ،‌با خودم کلنجار میرم که شرایط را برای خودم آسانتر کنم،  

از خدا میخوام کمک کنه و سایه این ترس و تاریکی را از من بردارد ... 

 

خداراشکر که ایلیا حالش بهتر شده... صدای خنده و بازی و شیطنتش در خانه جریان دارد .. خوشحالم و از خداوند تشکر می‌کنم..