همیشه حضور...!!!


کتاب حافظ روی پایم باز. اونطرف مجموعه اشعار شاملو و فنجان قهوه...
دلم از یاد تو سرشار...
حضور تورو حس می‌کنم...
همیشه تو خوابم هستی...
همیشه تو رویاهام هستی...
قلب من همیشه برای تو می‌تپه...

دیشب به یاد تو گریه کردم...
هرشب به یادت گریه می‌کنم...
حس می‌کنم برام دست‌نیافتنی شدی...

گاهی اوقات آدم یه حسی داره که نمیتونه بیان کنه...
اما یه نیروی فوق‌العاده‌ای از وجود تو. از بودن تو در من هست...
وجودت به من نیرو میده..
حس خوبی دارم...
نمیدونم چرا انقدر دلم روشن و مطمئنه...
بازم مثل همیشه به زندگی لبخند میزنم...

من ازت هیچی نمیخوام..
فقط و فقط همون قراری که با هم گذاشتیم...
تا آخر عمر با هم باشیم...
به یاد هم باشیم و برای همدیگه دعا کنیم...

چشمان نامدارت را می‌بوسم
نظرات 5 + ارسال نظر
کیارش دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 03:59 ب.ظ

عزیزم نغمه سلام

من هم تو نمازام دعا خواهم کرد تا گمشدهات بیاد و تو رو دوست خوبم از تنهایی نجات بده.امیدوارم خدا قبول بکنه.

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد دردام مانده صیدی صیاد رفته باشد

دوستدار تو خواهرم

رضا

[ بدون نام ] دوشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 07:27 ب.ظ

سلام
خیلی خوشگله ممنون دعا میکنم خوشبخت بشی و به اونی که میخواهی برسی.

عاشق سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1382 ساعت 10:33 ق.ظ http://af.blogsky.com

امیدوارم به بهترین ارزوهات به زودی برسی .

عباس علم دوست یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:58 ب.ظ

Justinnen چهارشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 09:14 ب.ظ http://canadianpharmacymsn.com

You actually stated it superbly!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد