نظرات 4 + ارسال نظر
ارزو یکشنبه 8 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:18 ق.ظ

سلام لیلا جونم.خوشحالم از اینکه امیرعلی اومده اونجا و با ایلیا عکس گرفته خوشحالم از اینکه مادرت و خواهرت رو از نزدیک میبینی بهشون خیلی سلام برسون . عکسها خیلی قشنگند. در پناه خداوند شاد و پیروز باشی.

مهتاب یکشنبه 8 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:41 ب.ظ

سلام لیلای بی‌وفا
آرزو بهم گفت که مامانت و مهدیه اومدند اونجا. چقدر برات خوشحال شدم. چقدر این پسر بلات خوشگل شده قابل مقایسه با قبلش نیست موهای بلند خیلی بهش می‌آد ماشااله.
منم دارم اثاث‌کشی می‌کنم و رفتم دم مامان محمد خونه گرفتم که از این به بعد تا وقتی آنفولانزا تمام می‌شه و هوا گرم میشه پیش اون بمونه. دعا کن دعوامون نشه. یاد ما بکنی بد نیست! مجید و بقیه را سلام برسان. می‌بوسمت.

سارا شنبه 14 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:59 ب.ظ

سلام ..خوبی ... ایلیا خوبه .. می‌بینم که الان در تاب و تاب مهمونداری هستی ... امیدوارم که در کنار خانواده بهتون خوش بگذره ....... ایلیا رو ببوس و به مجید سلام برسون ...

ن ن 2 هم مبارک باشه ..موظب خودت باش .. بوس

ارزو یکشنبه 22 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:10 ق.ظ

سلام دوست جونم قربونت برم. دلم برات تنگ شده نامه‌هایی که به مهتاب فرستادی رو با هم خوندیم خوشحال شدم از اینکه سونوگرافی کردی تبریک میگم برای پسر خوشگل دومی . برای رضا هم تعریف کردم که پسره. هر دوی ما به فکرت هستیم و برای سلامتی خودت و خانواده‌ات دعا میکنیم. در پناه خدا شاد و پیروز باشی عزیزم. به مجید هم سلام برسون ایلیا گلم رو ببوس.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد