و سرانجام بهار رسید

  

 

 ایلیا . نوروز ۱۳۸۹

 

 

 

 

میهمانی نوروز ۱۳۸۹ - از راست ؛ آرتین - یاسمین - مسیمو - ایلیا - بردیا - فرنام - رومانو 

 

 

نوروز سال ۱۳۸۹ را به همه ایرانیان و غیر ایرانیانی که این عید را جشن می‌گیرند تبریک می‌گویم.  سرانجام انتظار به سر رسید و بهار از راه رسید . با همه سختی‌هایی که در زمستان داشتیم و سرمای زیادی که شرایط را برای ما سخت‌تر کرده بود. با اینکه ما در خانه هستیم و تقریبا جایی نمی رویم ولی بوی بهار و عید رو حس می‌کنیم . درخت‌ها جوانه زده اند و بعضی از آنها شکوفه داده‌اند. در این چند روز هوا کمی گرم تر شده و ما بیشتر حال و هوای بهاری داریم . ولی عید نوروز مختص ایران است و بس. با اینکه ما میهمانی خوبی داشتیم ولی در کنار خانواده و فامیل بودن مسلماْ چیز دیگری است.   

ولی گذر ایام برای ما خوشایند هست چون ما منتظر هستیم . به زودی خانواده کوچک ما ۴ نفره میشود . به زودی مامانم رو می‌بینم . برادرم و خواهرم . و بقیه رو البته بعد از سفر به ایران . اینجا دلتنگی آدم زیاده ولی گذشت زمان برای ما مثل مرهمی هست که هم به تنهایی عادت می‌کنیم و هم به لحظه سفر و دیدار خانواده نزدیک می‌شویم. البته با آمدن بچه جدید حتما سرمون خیلی شلوغ میشه و روزها سریعتر برای ما می‌گذرد. آرزو می‌کنم سال جدید برای همه دوستان سال پر از برکت و سلامتی باشه. برای من و خانواده‌ام هم همینطور.