بهانه نمی خواهد که

تلنگر هم، نه !

همین آسمان ِ ابری گرفته کافیست



دلتنگیم لب پَر شده شاید ...

که امروز این همه... می شکنم

دیشب خواب ماهی دیدم...

یه عالمه ماهی‌های رنگی کوچولو ، که برام هدیه آورده بودند..

مثل کاغذهای رنگی که دنبال بادبادک می‌بندند..

حس می‌کردم که ماهیها به من می‌خندند،

من و اونا با هم لبخند می‌زدیم ..

و زیبایی اون خواب هنوز توی چشمامه..

..

دیروز م. می‌گفت: خیلی خوشحاله، و احساس خوبی داره، گفت که توی این یک سال و نیم کمتر پیش اومده که این احساس خوب بهش دست بده...

و من چقدر احساس خوشبختی می‌کنم!

دو روز دیگه اولین سالگرد پیوندمون رو جشن می‌گیریم!

جامانده !



نمانده ام به سیب های باغ تو

خیره

چشم های تو بود

که لحظه های مرا باغی می خواست

بی آن که تو درختش باشی!

من از جنسی دیگرم

آری

کبوترم!

تکه ابری سپید و آزاد

بازیچه ی نسیم اقیانوس های دورست

ببر

مرا

ببر به تنگنای خود!

سرم را ببر

پرپرم کن!

اما مشتی از پرهام را در حیاط خانه بپاش

تا مرغ های خانگی بدانند

رد کدام پرواز را اشک بریزند

یا بخوانند که از کدام پرنده جا مانده اند!؟