تشیع جنازه...!!!


- چقدر زود! کی فکرش را می‌کرد!
- چندین سال بیمار بود! نمی‌خواست کسی بدونه!
- بد نیستم ممنون!
- این حلقه‌ی گل را باز کن!
- فاصله بین تولد و مرگ چه کوتاهه!
- خواهرش هم امشب میرسه! حتما خیلی ناراحته!
- با ریش نشناختمت!
- تقصیر خودشه!
- قرار بود پیش عزیز خاکش کنند!
- دو تا دخترام خارج از کشورن!
- تو عاقل بودی که بچه نیاوردی!
- باهوش بودنش چه فایده دارد!
-  دلش نمی‌خواست اونجا بخوابه!
- حق با اون بود ولی اینها که دلیل نمی‌شه!
- هنوز برای پرو آماده نشده!
- یه قاشق شکر و دو تل زرده‌ی تخم مرغ!
- پنج بار ولی هیچ جوابی نگرفتم!
- درست می‌گی ولی تو هم می‌توانستی!
- خوبه که حالا همین کار را هم پیدا کردی!
- نمی‌دونم! شاید فامیل‌ها!
- تا حالا این قسمت قبرستون را ندیده بودم!
- این دختره بدک نیست!
- سرنوشت همه‌مون همینه!
- هرچی بود تمام شد!
- خدافظ! خانوم!
- با ......... چطوری؟ژ
- زنگ بزن! گپ بزنیم!
- با خط چهار یا دوازده؟
- من از این طرف!
- ما از این طرف!

                                        آخرش هم همین بود... اینم از تشیع جنازه!

فصل انتظار،....!!!


هنوز هم دیدن تو
از پس این پرده شفاف
این همه باران،
این همه فاصله،
به دنیایی می‌ارزد
هنوز هم
حضور این چمدان خاک گرفته
بر درگاه رفتن و بازنیامدن تو
و یک نگاه منتظر
و صدایی آشنا
که لحظه آمدنت را خبر می‌آورد
به دنیایی می‌ارزد
آخر این نشد که من
واژه به واژه کتاب فاصله‌ها را گریه کنم
آنوقت تو اینطور ساده
اینطور بی‌خیال
به من و دلتنگی‌هایم لبخند بزنی
اما هنوز سرخی گونه‌هایت
به وقت هر لبخنده بی گاه
به دنیایی می‌ارزد،
باور کن!....