به بدرقهات
نه کاسهی آب خرافهیی بر خاک خواهم ریخت
نه بوسه بر عطف ارادی را از تو طلب خواهم کرد
که جهان
بازگشت دوبارهی تو را
به بانگ صامتش با من در میان نهاده است!
روح آب و نفس زنبق،
جرات درنا و سخاوت سپیدار،
شرم بهار و باور باران،
رقص بلور و تحمل سنگها با توست!
عشقت رستاخیز ترانههاست!
بازمیگردی و
میرهانیام از دیار دلمردهی اندیشههای خویش!
...
تسلای صدایت
نوش دارو به هنگام تمام حسرتهاست!
~~~~~~~~~
مرا به میهمانی چشمانت ببر!
خیلی زیبا بود
سلام .خوبی به ما هم سری بزن . حتما بهت لینک میدم
سلام !
تو این مهمونی ما هم دعوتیم؟
موفق باشی
صدر
چطوری همشهری ؟! (;
ممنون که هنوز منو یادته P:
سلام خسته نباشی جالب بود
عشقت رستاخیز ترانههاست!
بیا پیشه ما
سلام شعر بسیار قشنگ و زیبایی است. ممنونم به یادخاطرات سرزدید. درصورتی که نام وبلاگ من را در وبلاگتان بنویسید خیلی خوشحال می شوم. امیدوارم موفق باشید. خدانگهدار
سلم
نظرت در رابطه با تبادل لینک چیه؟؟
اگه موافقی یه سری به من بزن
خوشحال میشم.
ممنون
تا بعد
با چشمان تو
به ستاره ها نیازی نیست
به آسمان بگو !
سلام خانم ! خیلی وقته دیگه سراغی از ما نمیگیری ! دلمون تنگ شده ..امیدوارم هر جا هستی موفق باشی ...
نمی نویسی؟!
چه رازی است در این میهمانی چشم؟!
به منم سر بزن منم متولد ماه مهر هستم چه تفاهمی.
سلاممم...من چی بگم؟؟؟ تو بگووو من همون رو بگم!!!گریییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییه