متولد ماه مهر عزیز!
قول داده بودم که برایت بنویسم. میدانی آدم گاهی دلش میگیرد. تو که میفهمی چه میگویم؟...بعضی وقتها به حرفهای تو فکر میکنم. به اینکه یک نفر را داری که با او صحبت کنی. و مطمئنی که حتماً به حرفهایت گوش میدهد حتی بیشتر از من.. فکر میکنم که دیگر برایت مهم نیستم. به خاطر همین هیچ حرف دیگری نمیزنم. شاید فکر میکنی که نمیتوانم درکت کنم. شاید حق با تو باشد. گاهی من انقدر خودخواه میشوم که همه خوبیهایت را فراموش میکنم...
میدانی، انگار دچار سردرگمی شدهام. این دلمشغولیهای کوچک و بزرگ من تمامی ندارند. قبلاً همهاش را میگفتم. ولی حالا دارم کم کم یاد میگیرم که همه غمها و غصهها، همه شادیها و خندهها، همه این نگرانیها فقط برای خودم باشد. دیگر مهم نیست. بگذار زندگی به همین سادگی بگذرد...
پنجره را باز میکنم و میگذارم که سرمای باد بهاری به صورتم بوزد و من همانطور که دستم را دور زانوهایم گره زدهام بنشینم و به خوشبختیهای کوچک زندگیام لبخند بزنم... حق با توست. باید به همین بهانههای کودکانه دلخوش بود. باید از همین چند روز زندگی لذت برد. باید عاشقی کرد. باید صبور بود و ...
منتظر میشوم تا برایم بنویسی، اگر دوست داشتی!
لحظههایت همیشه سبز
با مهر
بازاریابی اینترنتی ... هر کلیک 80 ریال ... به ما سر بزنید.
سلام
آفرین
آفرین به تصمیمی که گرفتی
باید از باقیمانده عمر بهترین استفاده را کرد
ولی نباید خود را به دست روزگار یا سرنوشت سپرد
سرنوشت را ما باید بسازیم
زندگی برای ما و از آن ماست پس چگونه زندگی کردن را هم
ما باید تعیین کنیم
باید حقمان را از این زندگی بگیریم
مطالب تاثیر گذاره برای همین چند کلمه به عنوان درد دل نگاشتم
روز خوش mr.wolf
بهانههای کوچک زندگی خود زندگیست هرگز فراموش نکن...
زندگی زیباست ای زیبا نگر . کار درست همینیه که انجام میدی . هوای بهاری ..... . شاد باشی
سلام چه قشنگ مینویسی!!
دلتون پر غمه نه؟ غم همراه همیشگیه زندگی ماست.
من یه راه پیدا کردم نمیدونم بدردت میخوره یا نه.
اونم اینه که همه ادما رو دوست داشته باشی حتی بیشتر از خودت/ دیگه وقت غصه خوردن رو برا خودت پیدا نمیکنی.
( بنام تو ای ارام جان )
از غم جدا مشو که غنا میدهد به دل
اما چه غمی ؛ غمی که خدا میدهد به دل
گریان فرشته ایست که در سینه های تنگ
از اشک چشم ؛ نشو و نما میدهد به دل
این صبر تلخ و نغمه ی شیرین طبیب ماست
با اشک شور خود ؛ که شفا میدهد به دل
تا عهد دوست خواست فراموش دل شدن
غم میرسد به وقت و وفا میدهد به دل
دل ؛ پیشواز ناله رود ارغنون نواز
نازم غمی که ساز و نوا میدهد به دل
این غم ؛ غبار یار و خود از ابر این غبار
سر میکشد چو ماه و صلا میدهد به دل
غم ؛ خضر ما و چشمه اش این چشم اشکبار
وین چشمه ؛ قطره قطره بقا میدهد به دل
ای اشک شوق ؛ آیینه ام پاک کن ولی
زنگ غمم مبر ؛ که صفا میدهد به دل
غم ؛ صیقل خداست ؛ خدایا ز ما مگیر
این جوهر جلی که جلا میدهد به دل
عزت زیاد ..... سرفراز باشید
یا علی مدد
سلام متن زیبایی نوشتی
موفق باشی
گفتی: فکر میکنم که دیگر برایت مهم نیستم. به خاطر همین هیچ حرف دیگری نمیزنم
اون چی؟
هنوز برات مهمه؟
پس حرف بزن ...
گفتی: شاید فکر میکنی که نمیتوانم درکت کنم. شاید حق با تو باشد. گاهی من انقدر خودخواه میشوم که همه خوبیهایت را فراموش میکنم...
تو اگه خودخواهترینم باشی
فرموش نمیکنی
میدونی ماه مهر؟ یه جورایی مثه خودمی
کله شق
خودخواه
مغرور
اما عاشق
گاهی خودم هم نمیدونم عاشق چی هستم
...
باید عاشقی کرد
باید عاشق ماند
باید عاشق مرد
دنیا پره قشنگیه اگر تو غصه هاش غرق بشی خودتم میشی یه تراژدی
نذار اینطوری بشه
مطمعن باش حتی اگه برات ننویسه هنوزم دوست داره
شاید داره ادای خودخواهی تورو برا خودت در میاره
نه؟
سلام همشهری
مثل اینکه اوضاع بر وفق مراد نیست ؟!!
دل تنگ ندیدی؟ ببین!
سلام مهر عزیز
فقط همینو میگم:
این نیز بگذرد...
یا علی
اگر نمینوسه شاید ........ باور کن جیو
سلام// مدتها بود من به اینجا نیومده بودم شما هم که ما رو فراموش کردین خدا رو شکر اما برای مطلبتون فقط همین یه مصرع رو می نویسم امیدوارم نتیجه بده// صدای پای محبت ز دور می آید// ببینم تا حالا صدای پای خدا رو شنیدین؟!! اگه نشنیدین تشریف بیارین وبلاگ من و گرد و خاک پاتونو روی چشمای من بتکونین // یا حق امام حسن مجتبی پشتیبانتون
سلام خوشگلکم
ممنونم
الان خوابم میاد
میرم بعدا میام ...
در مسیر زندگی ، چون اسب تازی ، تاختم
یال ریختم ، سم شکستم ، با بدی ها ساختم
زندگی افسانه بود ، با رنگها ، نیرنگها
من صفای زندگی را ، در صداقت یافتم
من آپم
سلام.... وبلاگتون محشر بود... خوشحال شدم با اینجا آشنا شدم.. موفق باشید
سلام وبلاگ قشنگی داری
خوب هرچی باشه کارکشته ای و سه ساله صاحب وبـــــی
دلت شاد و لبت خندان باد
اگه کتاب و رمان دوست داری به من سربزن
تو راگم کرده ام امروز
و حالا لحظه های من
گرفتار سکوتی سردو سنگینند..
وچشمانم
که تا دیروز به عشقت می درخشیدند
نمیدانی چه غمگینند..
چراغ روشن شب بود
برایم چشم های تو
نمی دانم چه خواهد شد!
پراز دلشوره ام،بی تاب و دلگیرم
کجا ماندی که من بی تو
هزاران بار،در هر لحظه میمیرم...
چرا آپ نیستی؟
سلام
امیدوارم هرچه زودتر این نگرانی ها برطرف شود.
من هم با این نوشته شما موافقم که :
به خوشبختیهای کوچک زندگیام لبخند بزنیم...
باید به همین بهانههای کودکانه دلخوش بود. باید از همین چند روز زندگی لذت برد. باید عاشقی کرد.
موفق باشید.
گویی همین دیرزو بود...
اتفاقی میام!
اینجا انگار قدیمیه..از خرداد ۸۲...همان روزها که من خیلی فرق داشتم...
اینجا شعر نوشته میشد گاهی..نه درست یادم نمیاید..زیاد گذشته..سه سال کم نیست..
تو مرا یادت هست؟!
سلام!
.... و شاید بهترین کار را می کنی!
موفق باشی
صدر
هنوز در هوای بهاری سیر می کنی؟ تابستان در راهه!